جعفر ابراهیمی / معلم
نظام آموزشی در ایران یک ساختار ایدئولوژیک و غیر دموکراتیک و جنسیتزده دارد در این نظام فرد (مدیر، معلم، دانشآموز و …) عاملیتی ندارد و به انقیاد ساختار متصلب درآمده است. این ساختار متأثر از ساختار کلان سیاسی و اقتصادی حاکم میکوشد هر نوع مقاومت فردی و جمعی را در هم بشکند تا بتواند در تمام وجوه سلطه خود را بر فرد اعمال کند تا آنگونه که در اهداف پیشبینیشده است شهروندانی رام روانه بازار کار نماید.
در سلسلهمراتب قدرت در نظام آموزشی افراد در ارتباط با ساختارها در موقعیتهای متفاوت نقشهای متفاوتی به خود میگیرند.
بهعنوان نمونه مدیر مدرسه در ساختار سلسلهمراتب قدرت و سلطه در ارتباط با بالادستیها یک موقعیت منفعل دارد. او مجری بدون چونوچرای دستورات مافوق است و به ماشین ابلاغ و اجرای بخشنامه تبدیل میگردد اما همین مدیر در مدرسه بهعنوان نماینده نظام آموزشی به خاطر برخورداری از جایگاه نابرابر میکوشد معلمان و دانشآموزان را تحت سلطه خود درآورده تا میتواند سروَری کند. اینجا صحبت از جایگاه مدیران است و وجود استثنا در بین مدیران این تحلیل را مخدوش نمیکند. مشابه همین وضعیت معلمان در مدرسه دارند آنها زمانی که وارد کلاس میشوند گویی به محدودهای وارد شدهاند که حالا میتوانند سلطه خود را اعمال نمایند اگر آنان نسبت به مدیر در موقعیت فرودستی قرار داشتند نظام آموزشی حالا در کلاس درس به آنان موقعیت فرادستی اعطا میکند که در سایه این مناسبات نابرابر بتوانند بر دانش آموزان اعمال قدرت و سلطه نمایند و از همین موقعیت فرادستی معلم در کلاس درس است که انواع خشونت و آزار ممکن میگردد.
اگر یکبار دیگر مدرسه و کلاس درسی که با معیارها و استانداردهای سازمان نوسازی مدارس احداث شده است را تجسم نماییم حتی میتوانیم سلسلهمراتب قدرت در مدارس را در کالبد فیزیکی مدرسه و کلاس مشاهده نماییم. چینش میزهای کلاس تا جایگاه رفیع معلم و مدیر همواره به دانشآموزان این پیام را مخابره میکند که جایگاه معلم بسی بالاتر از آنان است اگر این برداشت همراه با روایتهای قدیسانه همراه شود تا معلم را در جایگاه پیامبر بنشاند آن موقع درافتادن با این جایگاه برای دانشآموز بسی گران و سخت خواهد بود شاید به خاطر همین است که سخن گفتن از آزار و اذیت به صورت عام و آزار جنسی در مدارس بهخصوص برای دختران هزینههای زیادی دارد.
با این رویکرد نباید ریشه آزار و اذیت جنسی دانشآموزان توسط برخی معلمان را صرفاً در فساد اخلاقی فرد جستجو نمود بلکه باید به سراغ ریشههای ساختاری رفت که هر نوع کنشگری را از کودکان سلب میکند تا به موجودات منفعلی تبدیل شوند که هنگام تعرض، سکوت کنند. پس باید اصل حمله را به ساختاری نمود که با اقتدار معلم را در صدر کلاس مینشاند بیآنکه حقوقی برای دانشآموز متصور گردد. البته این به آن معنا نیست که تا زمان برچیده شدن این ساختار باید در برابر آزار و خشونت در مدرسه سکوت نمود بلکه همه، بهخصوص معلمان آگاه باید در هر جا و هر زمان شکلی از آموزش را تبلیغ و ترویج نمایند که عاری از خشونت و آزار جسمی و جنسی باشد و شرایطی را فراهم نمایند که کودکان احساس کنند اگر مورد تعرض قرار گرفتند میتوانند در مورد آن گفتگو کنند و مورد حمایت واقع شوند این مسئولیت فردی تکتک ماست.
22 مرداد 1399