طبق تعاریف جدید سواد، با سواد کسی است که بتواند از خوانده‌ها و آموخته‌های خود در جهت تغییر در زندگی خود استفاده کند. چنین تعریفی از فرد با سواد، سواد را نه صرفا دانستن یک موضوع، بلکه عمل به آن تعریف می‌کند. با گسترش این تعریف جدید چه در حوزه استفاده و عمل به دانش کسب شده، و چه در حوزه به دست آوردن دانش می‌توان به تعریفی رادیکال‌تر از سواد رسید.
از یک سو اگر قرار باشد که دانش منجر به تغییر در زندگی افراد شود، باید در این دانش کسب شده و چگونگی کسب آن بازاندیشی کرد. دانش پیوند ناگسستنی با سلطه دارد. خوانده‌ها و آموخته‌هایی که در حال حاضر در سیستم آموزش رسمی آموزش داده می‌شود در جهت تثبیت وضع موجود هستند و سعی می‌کنند امکان تغییر زندگی را از انسان‌ها بگیرند. برای اینکه آموخته‌های افراد در جهت تغییر باشند باید برگرفته از زیست روزمره افراد باشند و دانش زیسته هر کس به رسمیت شناخته شود. چنین آموزشی نمی‌تواند بر اساس یک طرح کامل از پیش مشخص و یکسان باشد و باید متناسب با زیست روزمره و تفاوت‌های افراد و در یک فرآیند جمعی و مشارکتی تعیین شود. چنین آموخته‌هایی است که در جهت تغییر زندگی افراد حرکت می‌کند و اساس تفاوت بین دانش و عمل را از بین می‌برد.
از سوی دیگر در حوزه استفاده و عمل به دانش کسب شده، از آنجا که انسان اساسا موجودی است اجتماعی، لذا عمل و استفاده از دانش نیز باید به عنوان امری اجتماعی فهم شود. استفاده از دانش به عنوان امری اجتماعی که به جهت تغییر زندگی جمعی به آن نگریسته می‌شود، بدون برهم زدن ساز و کارهای فرودست‌ساز ناممکن است. زیرا هیچ تغییری در زندگی جمعی بدون تغییر این ساز و کارها به نفع مطرودان جامعه ممکن نیست.