مطالبات صنفی ما و حقوق کودکان

✍ جعفر ابراهیمی، معلم و عضو انجمن یاری کودکان

با تعمیق مطالبات معلمان و فراگیر شدن اعتراضات صنفی، اشکال مختلفی از مطالبه‌گری ظهور کرده‌است به عنوان نمونه معلمان شاعر مطالبات را به نظم در می‌آورند یا حتی فراخوان را به صورت شعر می‌سرایند این خلاقیت‌ها جای بسی خوشحالی دارد.

اینکه برخی زنان یا مردان معلم مجبورند با کودکان خود در برنامه‌های اعتراضی شرکت می‌کنند نشان از تعهد آنان بر مطالبه‌گری است اما اگر کودک به وسیله‌ای برای تبلیغ و مطالبه‌گری و نوعی مظلوم‌نمایی گردد امری نادرست است.

به عنوان نمونه برخی همکاران برای بیان مطالبات از کودکان خود یا دانش‌آموزان استفاده می‌کنند. مثلا بر روی پیشانی یک کودک خردسال شعار می‌چسبانند یا یک خواسته را نوشته به دست کودک می‌دهند از آن عکس می‌گیرند نوشته‌ای که کودک اصلا هیچ درکی از آن ندارد یا برخی، کودکان را تشویق می‌کنند که متنی اعتراضی را بخوانند و سپس در فضای مجازی منتشر می‌کنند متنی که کودک در نوشتن آن نقشی ندارد و حتی به سختی روخوانی می‌کند.

این قبیل کارها با هر نیت خوبی هم انجام شود نادیده گرفتن حقوق کودکان است. صرف پدر و مادر بودن یا معلم بودن این حق را به ما نمی‌دهد که از کودکان برای اهداف خود به عنوان وسیله تبلیغی استفاده کنیم اگر ما یک بار پیمان‌نامه حقوق‌ کودک را خوانده‌ باشیم می‌دانیم این استفاده‌ها در تضاد با حقوق کودکان است.

متاسفانه برخی فعالان صنفی بدون توجه به حق و حقوق کودکی این تصاویر را بازنشر می‌کنند در این میان برخی از این افراد کسانی هستند که در جای دیگر به درستی سواستفاده از کودکان در مراسم‌های مذهبی را به نقد می‌کشند ولی اینجا خود به عنصر ناقض حقوق کودکان تبدیل می‌گردند. همانطور که استفاده از کودکان در صنعت مد، در جنگ و در کارناوال‌های مذهبی و حکومتی مردود و نوعی سواستفاده است، قرار دادن کودکان در میان کنشی که حق انتخاب ندارند، نوعی سواستفاده است.
البته این مساله و نقد صرفا متوجه فعالان صنفی معلمان نیست متاسفانه فعالان کارگری و حتی برخی مدعیان حقوق بشر از عکس کودکان برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند.

یکی از سوژه ‌هایی که برخی فعالان حوزه‌های مختلف از آنها برای تحقق اهداف خود و تبلیغ استفاده می‌کنند، کودکان زندانیان سیاسی و مدنی است. اگر گشت و گذاری در فضای مجازی داشته باشیم متوجه می‌شویم که عکس و ویدئوی کودکان زیادی در شرایط گوناگون و برخی مواقع نامناسب وجود دارد و معلوم نیست کودکی که انتخاب نکرده در این عکس و فیلم‌ها باشد، فردا با دیدن عکس خود در شرایط خاص دچار چه حالتی خواهد شد و چه حسی در او به وجود خواهد آمد.

اما شاید برخی این مساله را مطرح کنند که کودکانی هستند که خودشان می‌خواهند در این برنامه‌ها و مراسم‌ها حضور داشته باشند یا کنجکاو هستند که بدانند. آیا ما باید مانع آنها شویم؟
به زعم نگارنده ما همانگونه که حق نداریم از کودکان بهره‌برداری کنیم نباید مانع دانستن و مشارکت آنان شویم. بسیاری از دانش‌آموزان دوره متوسطه دوم، کودکان بین ۱۵ تا ۱۸ ساله هستند و بسیاری از آنان امروز به مدد شبکه‌های اجتماعی درکی متفاوت از نسل‌های قبل نسبت به مسائل پیرامون و حقوق خود دارند و نسبت به برخی از حقوق خود آگاه هستند حال اگر این کودکان یک کار فردی یا جمعی در راستای منافع خود انجام دهند مانند اعتراض به امتحانات حضوری در شرایط کرونایی، نه تنها نباید سانسور شوند بلکه باید مورد حمایت قرار بگیرند یا اگر کودکانی بنابر رشد و آگاهی خود فقر خانوادگی خود را ناشی از دستمزد پایین مادر یا پدر بداند و به آن اعتراض کند هیچ کس حق ندارد مانع عمل آنان شود. اینجا مساله مهم آن است که به استقلال فکری و تصمیم و عمل کودک احترام بگذاریم هر چند موافق نباشیم.

مساله حمایت دانش‌آموزان از معلمان خود وقتی قابل دفاع است که کودکان به اجبار یا با تشویق و تحریک دیگران همراه نباشد و الا اگر کودکی آگاهانه سازش را بردارد و برای حمایت از معلمانش بنوازد یا یک گروه موسیقی رپ در مورد مشکلات مدرسه کلیپ و ترانه بسازند یا حتی فراتر از آن ضمن حمایت از معلمان خود مطالبه خود را مطرح کنند بعید می‌دانم کارشان ناپسند باشد. اما بی‌شک چسباندن شعار بر ‌پیشانی کودکان کاری ناپسند و نافی حقوق کودکان است و با شعار پیچ کردن کودکان در راهپیمایی‌های حکومتی فرقی ندارد.

ما معلمان از آنجایی که هر یک باید یک مدافع حقوق کودکان باشیم ضروری است در همراه کردن کودکان یا دانش‌آموزان خود در اعتراضات صنفی دقت و وسواس داشته باشیم و هرگز جذابیت و برد تبلیغاتی را بر حقوق کودکان ترجیح ندهیم. اگر به جای کلاس‌های بی‌محتوای ضمن خدمت، تمام معلمان با حقوق کودکان و پیمان‌نامه حقوق کودک آشنا بودند، بی‌شک ما شاهد استفاده نادرست از کودکان در تصاویر در برنامه‌های اعتراضی نمی‌شدیم.